یک روز که برای کمک به مادر بزرگ در خانه تکانی اش رفته بودم و مشغول تمیز کردن زیرزمین حیاطش بودم چند تکه ظروف مسی قدیمی توجهم را جلب کرد و مادر بزرگ گفت قصد فروش آنهارا دارد، من نیز با دیدن قیمت خرید این ظروف تصمیم گرفتم تا وارد عرصه آن شوم و به کسب درآمد برسم.